شعر زنان ايران : ايسنا

پونه ندائي معتقد است: شاعران زن هرگز از سر تفنن و سرگرمي به سراغ شعر نيامده‌اند و همواره در طول تاريخ سعي داشته‌اند از شعر به عنوان امكاني براي بيان احساس‌هاي طبيعي‌شان بهره ببرند.

اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي شعر زنان عنوان كرد: به نظر من، بانوان شاعر هميشه در كارشان جدي بوده‌اند. از مشروطه تا به امروز، افت‌وخيز شعر زنان متأثر از افت‌وخيزها و تحولات اجتماعي - سياسي بوده است و با توجه به محدوديت‌هاي فرهنگي - سياسي كه متوجه زنان ايراني بوده، سعي كرده‌اند بسته به شرايط اجتماعي - فرهنگي كه در آن زيست مي‌كنند، با بهره‌گيري از امكان‌هاي زيبايي‌شناختي، از طبيعت زنانه‌ي خود سخن بگويند.

او در ادامه گفت: شاعران زن در هر مقطع تاريخي بسته به شرايطي كه بوده، زبان به سخن باز كرده‌اند. از آن‌جايي كه زنان كم‌تر امكاني براي عرضه‌ي افكار و احسا‌س‌هاي خودشان داشته‌اند، شعر و هنر جايي براي بيان احساس‌هاي ظريف و زنانه‌ي آن‌ها بوده است. درواقع، آن‌ها به اعتبار نگاه مادرانه‌اي كه دارند و به واسطه‌ي سرشت زاينده و پرورش‌دهنده، نگاهي توأم با مهرباني دارند كه اين مسأله در شعرشان بازتاب پيدا مي‌كند.

ندائي عمده موضوعات مطرح‌شده در شعر زنان پس از سال‌هاي انقلاب اسلامي را در دو جريان تعريف كرد و گفت: جرياني از صلح و عشق در سروده‌هاي شاعران زن سخن مي‌گويد و با توجه به شرايط اجتماعي خاصي كه در سه دهه‌ي اخير داشته‌ايم، زنان شاعر در سال‌هاي اخير، بيش‌تر در شعرهاي‌شان از صلح سخن مي‌گويند. از سويي، جرياني ديگر را به لحاظ مضموني مي‌توان در شعر شاعران زن عنوان كرد كه به اقتضاي وضعيتي كه در جهان درگرفته است، ميل پنهان و آشكاري به سركشي خاموش دارند و مي‌خواهند قيد‌وبندها را بشكنند و از سنت‌ها رهايي پيدا كنند. همچنين در سروده‌هايي كه كم‌وبيش مدرن‌تر است، شاعران زن به واسطه‌ي پيوند و ارتباط نزديكي كه با اشيا دارند، از شيء‌هاي گوناگوني در شعرشان استفاده مي‌كنند كه اين را مي‌توان ناشي از طبيعت زندگي آن‌ها دانست كه بيش‌تر از مردها با اشياء سروكار دارند.

شاعر «صحرايي پر از اسب» معتقد نيست كه زنان شاعر به طور عمده در شعرهاي‌شان به مسأله‌ي خيانت مي‌پردازند و تصريح دارد كه خيانت مي‌تواند زيرمجموعه‌اي از عشق باشد. درواقع، زنان شاعر ناخواسته در دل خيانت اتفاق مي‌افتند و از همين‌روست كه نمي‌توان گفت شاعران زن به طور جدي به اين مسأله مي‌پردازند.

به اعتقاد ندائي، هرچند ترجمه و نشر شعر و ادبيات ايران در جهان محدود هست؛ اما كم‌وبيش آثاري از شاعران ايران از جمله زنان شاعر به زبان‌هايي ديگر ترجمه و منتشر شده است كه اين اتفاق مي‌تواند زمينه را براي حضور جدي‌تر شعر معاصر ايران در زبان‌هاي ديگر فراهم آورد.

سردبير مجله‌ي «شوكران» متذكر شد: شايد به واسطه‌ي كمبود مجله‌هاي جدي و تخصصي در حوزه‌ي ادبيات، شاعران، بويژه زنان شاعر، كم‌تر فضايي را براي عرضه و انتشار شعرهاي‌شان داشته باشند و از همين‌رو نمي‌توان گفت كه زنان شاعر كم‌تر فعاليت دارند؛ بلكه ما نمود اين فعاليت را بايد در انجمن‌هاي شعر و كتاب‌هايي كه از زنان شاعر منتشر مي‌شود، مورد ارزيابي قرار دهيم كه به اعتقاد من، حضور غيررسمي ‌شاعران زن بسيار جدي‌تر از آثار نشريافته است.

ندائي خاطرنشان كرد: قضاوت درباره‌ي اين‌كه شاعران زن وام‌دار ادبيات كلاسيك هستند يا متأثر از تجربه‌هاي شعر زنان در ادبيات غرب، كار دشواري است. به واقع، هر شاعري به فراخور آبشخور فكري و نوع نگاهي كه دارد، از جرياني متأثر خواهد بود؛ اما به اعتقاد من، در بين زنان شاعر ديده مي‌شود كه هم به ادبيات كلاسيك و سنت ادبي فارسي توجه دارند و هم اين‌كه خود را بي‌نياز از آموزه‌هاي زيبايي‌شناختي و هستي‌شناختي تفكر غرب نمي‌دانند. از همين‌روست كه شعر ما بسته به جهان‌بيني افراد، مسيرهاي متفاوتي را پيش‌ روي خود مي‌بيند و گاهي هم تجربه مي‌كند.


او ادامه داد: البته به اعتقاد من، اين ضرورت شايد احساس شود كه كمي بيش‌تر به شرق و سرزمين خودمان توجه داشته باشيم و احساس مي‌شود مجالي هست كه بيش‌تر از ادبيات غرب به مطالعه‌ي ادبيات شرق بپردازيم؛ زيرا جهان پست‌مدرن غرب به شرق نظر انداخته است و ما نبايد ارزش‌هاي اصيل شرقي را فراموشي بسپاريم. فكر مي‌كنم ادبيات شرق براي ما ناشناخته‌هاي بسياري دارد و اين را من در ارتباطي كه با ادبيات كره داشته‌ام، دريافته‌ام.

ليلا صادقي:
ارزش انتقادي و هنري بسياري از شعرهاي زنانه كم است

الشاعرة الايرانية ليلا صادقي

ليلا صادقي گفت: در جامعه‌اي که تلاش براي برابري زنان و مردان باشد، جداسازي شعر و ادبيات زنان و مردان بر نابرابري آن‌ها دامن مي‌زند؛ به همين دليل، گمان مي‌کنم مطرح کردن اين اصطلاح باعث ‌شود زنان جنس دوم درنظر گرفته شوند؛ چرا که اصطلاح شعر مردان وجود ندارد.

اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در تعريفي از چيستي «شعر زنانه» گفت: شعر زنانه مقوله‌اي جدا از شعر زنان تلقي مي‌شود. شايد بتوان گفت شعر زنانه اصطلاحي فراگير است که شعر زنان با آن در تلاقي است. شعر زنانه به شعري گفته مي‌شود که ويژگي‌هاي دنياي زنانه را منعکس کند. البته از ديدگاهي ديگر، شعري که داراي زبان زنانه است نيز در اين مقوله جاي مي‌گيرد. به هر صورت، اين اصطلاحي فراگير مي‌تواند تلقي شود که زنانگي را در چگونگي به کار بردن کلمات و ساختن تصاويري که نمايانگر جهان زنانه است، به تصوير مي‌کشد. البته لزوماً شعر زنان در زيرمجموعه اين نوع شاعرانگي قرار نمي‌گيرد و لزوماً همه‌ي شاعران زن شعر زنانه نمي‌گويند و همه‌ي شعرهاي زنانه نيز متعلق به شاعران زن نيستند.


او در ادامه متذكر شد: قاعدتاً جنسيت بر چگونگي ارائه‌ي يک اثر ادبي تأثير مي‌گذارد، که البته گذشته از تفاوت ماهوي ميان دو جنسيت، بيش‌تر به خاطر اختلاف‌هاي اجتماعي كه ميان دو جنسيت وجود دارد، دنياهاي متفاوتي نيز شکل مي‌گيرد؛ اما اگر قرار باشد که براي هر تفاوتي، يک برچسب انتخاب کنيم، آن‌گاه با تعدد نام‌ها مواجه مي‌شويم؛ مثلاً شعر خياباني، شعر خانگي يا چه مي‌دانم شعر جدايي و يا هر نوع فضايي که باعث ايجاد يک اثر مي‌شود؛ به همين دليل، گمان نمي‌کنم مقوله‌اي به نام شعر زنان، آن هم با نگاهي جداکننده ضرورت داشته باشد.

صادقي سپس متذكر شد: مسلماً تجربه‌هاي انساني جنبه‌هاي مشترک و متفاوتي دارند. شعر مردان را هم اگر بررسي کنيم، جنبه‌هاي متفاوتي را دربر مي‌گيرد. شاعري ممکن است به فضاهاي اجرايي و زباني بپردازد و شاعر ديگري به بيان تجربه‌هاي عاشقانه و شکست‌ها و پستي بلندي‌ها، که اين زن و مرد ندارد و آن‌چه اهميت دارد، تسلط بر زبان و شگردهاي شاعري است.

او افزود: اما شايد در فضايي مانند ايران صحبت از شعر زنان و شعر مردان اهميت داشته باشد؛ چون موقعيت‌هاي زنان و مردان تمايز مشخصي دارند و زنان در عين محدوديت‌ها و تبعيض‌ها، ديگر موجودات منفعلي نيستند که صداي‌شان در پشت صداي مردان محو شود و در عين حال، فشارهاي اجتماعي که بر روي زنان وجود دارد، بيش‌تر است. در واقع، اين پرسش را ‌که درک و دريافت‌هاي زنان چه تفاوتي با مردان دارد، به اين صورت پاسخ مي‌دهم که دريافت‌هاي انسان‌ها متفاوت است؛ اما زاويه ديد زنان در جامعه ايراني کمي اعتراض‌آميزتر است و اين به دليل شرايط اجتماعي آن‌هاست. نکته جالب توجه ديگر درباره شعر زنان،‌ بررسي استعاري آثار آن‌هاست. در تعابير استعاري شعر زنان، غالباً يک من در برابر جهان قرار مي‌گيرد و همه جهان با همين من استعاري مقايسه مي‌شود. در غالب شعرهايي که از زن‌ها مطالعه کرده‌ام، متوجه شده‌ام که معمولاً حوزه مفهومي مبدأ، همان گوينده است که بر حوزه مفهومي مقصد نگاشت مي‌شود و همه ويژگي‌هاي حوزه معنايي مبدأ به حوزه معنايي مقصد منتقل مي‌شود.

او ادامه داد: به عنوان مثال، در شعري از آتفه چهارمحاليان مي‌خوانيم: «من ازدواج کرده‌ام و قرار/ اتوموبيلي‌ست سياه/ که رستگاري‌ام را بر آسفالت پخش مي‌کند». در اين شعر مي‌بينيم که حوزه معنايي اتومبيل سياه بر حوزه معنايي قرار عاشقانه نگاشت مي‌شود و پس از آن حوزه معنايي تصادف و اتومبيل بر حوزه معنايي زندگي شاعر که رستگاري يکي از بخش‌هاي آن است، نگاشت مي‌شود. در نتيجه، شاعر براي ملموس‌تر کردن تلخي ازدواج خود، از استعاره‌ اتومبيل سياه که بيش‌تر به دنياي مردانه تعلق دارد، استفاده مي‌کند و در عين حال، در فرهنگ غرب، اتومبيل سياه، اتومبيل نعش‌کش را تداعي مي‌کند. در شعري از پگاه احمدي نيز مي‌خوانيم: «باور مي‌کنيد اين تمام ِ زندگي‌ام باشد/که روزي پنج دقيقه در واقعيت شرکت کنم؟ /مونولوگ/ وَ خانه‌هايي که از بي نهايت شبيه نبودن،/درست عين هم‌اند». در اين شعر نيز به گونه‌اي ديگر، نگاشت استعاري از نوع نگاه حوزه معنايي مبدأ که خود شاعر است، بر حوزه معنايي زندگي روزمره را مشاهده مي‌کنيم. در واقع، به نظر مي‌رسد دغدغه اصلي شاعران زن، بيان دنياي خود و ملموس کردن آن با بيان‌هاي استعاري است. در اين بخش شعر، مي‌بينم که راوي عدم مشارکت خود را در زندگي واقعي بيان مي‌کند و بعد از خانه‌هايي سخن به ميان مي‌آيد که به صورت متناقض شبيه هم هستند و نيستند. اين خانه‌ها همان زنان و تصوير دنياي زنانه هستند، و اين موضوع با کلمه مونولوگ پررنگ‌تر مي‌شود؛ چرا که بلافاصله بعد از اين‌که راوي از زندگي خود مي‌گويد، به صورت مونولوگ، زن بودن خود را بر حوزه معنايي خانه نگاشت مي‌کند.

اين شاعر و منتقد افزود: اما در شعري از کوروش همه‌خاني با نوع ديگري از نگاشت‌ استعاري مواجه مي‌شويم. «حالا بعد اين فصل/کدام درخت/پرنده را/از پنجره‌ام مي‌بندد». به نظر مي‌رسد در شعر همه‌خاني وقتي سخن از من مي‌شود، منظور انسان به طور کلي باشد؛ اما در شعر احمدي و چهارمحاليان منظور دقيقاً يک زن است که دنياي درون خود را به صورت استعاري با دنياي اطراف خود به صورت ملموس بيان مي‌کند. البته بسياري شعرهاي سروده‌شده به واسطه شاعران زن، داراي دنياهاي زنانه نيستند؛ پس پاسخ به پرسش شما در اين‌جا بدين صورت بيان مي‌شود که تعمد شاعران در بيان دنياهاي زنانه و مردانه مي‌تواند شعر زنانه يا مردانه ايجاد کند؛ ولي در اين ميان شعرهايي که فارغ از جنسيت هستند، بسيارند. به اين شعر بهاره رضايي دقت کنيد: «خيال نمي‌کنم کسي در اين منطقه/ميل به آشوب داشته باشد/چراغ مطالعه چشم‌هايش را مي‌بندد». در فضاي اين شعر نمي‌دانيم اين چراغ مطالعه روي ميز چه کسي قرار دارد، همچنين شخصيت‌پردازي چراغ مطالعه انساني است و نه زنانه يا مردانه.

صادقي سپس خاطرنشان كرد: صحبت کردن درباره چرايي برخي کنش‌هاي اجتماعي قدم گذاشتن در خط‌هاي قرمز جامعه‌اي است که براي حرف زدن در آن، ابتدا بايد يک کاتالوگ از بايدها و نبايدها را مطالعه کني. اما در پاسخي بسيار کلي بايد بگويم زن‌ها در جامعه ما هرگز احساس برابري با مردان را نخواهند کرد و اگر بگويد اين احساس وجود دارد، دور از صداقت است. در نتيجه، جامعه باعث مي‌شود که زنان همه مشکلات اجتماعي را از دريچه مشکلات زنان بيان کنند. وقتي کسي فرزندمرده باشد، در هر سه جمله‌اش، سخن از مرگ عزيز مي‌کند. لاجرم زن‌ها هم براي بيان دنياي اطراف خود، اول خود را مي‌بينند که آکنده‌اند از دردها و احساسات سرکوب‌شده‌اي که متأسفانه گاهي به صورت عقده‌هايي پنهاني در لابه‌لاي سطور ديده مي‌شود. اما قاعدتاً مردها دليلي براي انديشيدن به جنسيت خود ندارند؛ چرا که هيچ‌گاه آن را به صورت چکشي بر سر خود احساس نمي‌کنند. به هر صورت، مطالعه مفهومي شعر زنان، به حوزه علوم شناختي، اجتماعي و حتا گاهي زبان‌شناسي اجتماعي بازمي‌گردد. اما اگر سخن از شعر و شاعري باشد، بسياري از شعرهاي زنانه، شايد ارزش مطالعه اجتماعي داشته باشند؛ اما ارزش انتقادي و هنري آن‌ها کم‌تر باشد.

او همچنين در تبيين‌ دغدغه‌ها و منظر‌هايي كه شاعران زن به آن‌ها پرداخته‌اند، تصريح كرد: همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، در جاي جاي شعر زن‌ها، مي‌توان از کلمه‌هايي ياد کرد که به نحوي با محيط‌هاي خانه، اتاق، خوراک، پوشش، زندگي زناشويي و غيره سروکار دارند و زن‌ها براي اين‌که اين کلمه‌ها نقشي اعتراضي پيدا کنند، به آن‌ها کارکرد استعاري مي‌دهند. به عنوان مثال، در شعري از روجا چمنکار مي‌خوانيم: «آن‌قدر منتظر مُرده‌ام/تا دوباره هفت‌تيرت را توي شصت بچرخاني/دوئل کني/و من، چشم برندارم از اين همه زيبايي‌ات». در اين شعر، حوزه معنايي تلاش براي رسيدن به معشوق در حوزه معنايي دوئل نگاشت مي‌شود و انتظار معشوق از اين‌که عاشقش براي او تلاش کند و اين انتظار برآورده نمي‌شود. در اين شعر، شاعر مستقيما از بي‌تفاوتي دنياي مردانه سخن نمي‌گويد و با به کار بردن اصطلاح «آن‌قدر منتظر مرده‌ام»، اين اعتراض بيان مي‌شود، که البته اين اعتراضي زنانه است. نکته حائز اهميت ديگر در شعرهاي زنانه، کاربرد استعاره‌هاي مجازبنياد است؛ بدين معني که برخي تصاوير از فرط اين‌که هميشه با هم به کار رفته‌اند، شبيه هم تلقي شده‌اند. خانه، اتاق خواب، خوراک و بسياري از واحدهاي معنايي ديگر به دليل اين‌که در فرهنگ ما هميشه تداعي‌گر معناي زن بوده‌اند، به بخشي از وجود زن تبديل شده‌اند و بعد از مدتي کاربرد استعاري نيز پيدا کرده‌اند. به عنوان مثال، در شعري از رزا جمالي مي‌بينيم: «من قطعه‌اي كم دارم و ديوار با من قهر كرده است». ديوار به دليل مجاورت بيش از حد راوي با محيط خانه، حوزه معنايي راوي را برخود نگاشت مي‌کند و بعد تبديل مي‌شود به استعاره‌اي از راوي که بنياد آن در شباهت نيست؛ بلکه در مجاورت است.

صادقي در ادامه در توضيحي درباره‌ي تأثيرپذيري شاعران زن ايراني از فضاي جهاني شعر زنان يادآور شد: پاسخ دادن به اين پرسش آسان نيست؛ چون نمي‌شود همه شاعران زن را يک‌کاسه کرد و درباره همه به يک شيوه جواب داد. برخي نسبت به شعر جهان آگاهي نسبي دارند و برخي مطالعات شفاهي دارند که البته اين درباره مردان هم صدق مي‌کند. به عقيده من، اين پرسش هم درباره زنان و هم مردان صدق مي‌کند و گمان نمي‌کنم بشود دانش زنان را کم‌تر يا بيش‌تر از مردان دانست. ولي به هر صورت، از گونه شاعري زنان مي‌شود مطالعات آن‌ها و آشنايي آن‌ها با شعر جهان را تخمين زد.

آفاق شوهاني:
زنان شاعر موقعيت اصلي‌شان را در ادبيات بازيافته‌اند

آفاق شوهاني معتقد است: زنان شاعر بعد از فروغ فرخزاد، رفته‌رفته موقعيت اصلي‌شان را در ادبيات بازيافته و به‌طور جدي در فضاي شعر حضور پيدا كرده‌اند. 
 

الشاعرة الإيرانية : آفاق شوهاني

اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در ارزيابي حضور زنان در فضاي شعر امروز ايران، گفت: خوشبختانه در سده‌ي حاضر، زنان حضوري جدي در شعر معاصر دارند و اگر از پيشگامان نوگرايي در شعر معاصر سخن به ميان بيايد، نام بانو شمس كسمايي همواره در كنار تقي‌ رفعت، جعفر خامنه‌اي و ابوالقاسم لاهوتي مطرح است و اين موضوع نشان از آن است كه خوشبختانه مشروطه توانست زن ايراني را از خانه به فضاي جامعه و ادبيات بياورد.

او در ادامه متذكر شد: روند حضور زنان به همين منوال ادامه داشت تا آن‌كه حضور شاعر توانايي به‌نام فروغ اتفاق افتاد. شعر و حضور او در حوزه‌ي ادبيات معناي جديدي را به همراه آورد و او با حضورش توانست نقش اجتماعي زنان را با شعرش به اثبات رساند و بعد از حضور فروغ است كه مي‌بينيم زنان شاعر موقعيت‌ اصلي‌شان را بازمي‌يابند.

شوهاني با رد تفكيك و تمايز‌ قائل ‌شدن بين شعر زن و مرد، تصريح كرد: من به مرزبندي در شعر و دبيات اعتقاد ندارم؛ زيرا اين مرزبندي‌ها در حوزه‌ي ادبيات و شعر كارساز نيست. البته مي‌توان بين روحيات زن و مرد تمايزي قائل شد و به نوعي قائل به شعر زنانه بود؛ اما همه‌ي نگرش‌ها زماني سودمند است كه جامعه‌ي ما در تفكرش، زنان را از موقعيت جنسي دوم به موقعيت برتر انساني ارتقا دهد؛ نه اين‌كه درباره‌ي شعر زنان صحبت كنند. اگر ما بخواهيم سوبسيدي براي موقعيت زنان مطرح كنيم، بايد همه‌ي اين‌ حرف‌ها را به كنار بگذاريم؛ وگرنه تا زماني كه موضوعي به نام شعر زنان مطرح مي‌شود، مسلما و به‌طور ضمني، زنان را در موقعيت جنسي دوم قرار داده‌ايم و اگر هم با رويكرد اصولي به اين مسأله نگاه كنيم، بايد اين را پرسيد كه چرا كسي شعر مردان را مطرح نمي‌كند؛ پس نتيجه مي‌گيريم كه مردان جزو نرم و موقعيت‌هاي اساسي به‌شمار مي‌آيند و شعر زنان در اين رويكرد، شعري در حاشيه قلمداد مي‌شود و اين نوع رويكرد‌ها به جايي راه نبرده است و به جاي آن‌كه ارتقاي موقعيت شاعر زن را در پي داشته باشد، حاشيه‌نشيني آن‌ها را بيش از پيش به رخ كشيده است.


اين شاعر در ادامه با تأكيد بر هرگونه تفكيك بين شاعران زن و مرد، گفت: تجربه‌ي سال‌هاي دهه‌ي 70 ثابت كرد حضور زنان شاعر در كنار مردان شاعر جريان زيبا‌يي‌شناختي ديگري را به فضاي ادبيات كشور پيشنهاد كرد و زنان و مردان شاعر در كنار هم اين ظرفيت‌هاي جديد شعري را كشف و پيشنهاد كردند و اين‌طور نيست كه بخواهيم مرز‌بندي كنيم و بگوييم كدام‌يك از ظرفيت‌هاي شعر را زنان پي‌ريزي كردند و كدام را مردان رقم زدند.


او همچنين عنوان كرد: زنان شاعر ايراني فقط از شاعران زن در فرهنگ‌هاي ديگر تأثير نپذيرفته‌اند و اين نيست كه بخواهيم تجربه‌هاي تأثير‌پذيري زنان شاعر ايراني را به متأثر شدن از شاعران زن در ديگر فرهنگ‌ها تقليل دهيم، بويژه اين‌كه در جهان امروز به واسطه‌ي امكانات رسانه‌يي مرز‌ها برداشته شده و نمي‌توان به اين قائل بود كه زنان شاعر ايراني صرفا از تجربه‌هاي شاعران زن بهره‌ برده‌اند.

ري‌را عباسي:
زنان شاعر شكل‌هايي متفاوت از عشق و اعتراض را رقم زده‌اند

 الشاعرة :ري را عباسي
ري‌را عباسي گفت: شعر عرصه‌ي تجلي عشق و اعتراض زنان ايران است
اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي شعر زنان و فرازوفرودهاي آن، عنوان كرد: حضور زنان در عرصه‌ي شعر و ادبيات حضوري چشم‌گير و غيرقابل انكار است.

او متذكر شد: به اعتقاد من، حضور زنان در عرصه‌ي شعر به دوران معاصر معطوف نيست. هرچند با ورود ايران به مناسبات جديد جهاني، حضور زنان شاعر چشم‌گيرتر بوده است؛ اما در ادبيات كلاسيك ما هم زنان شاعر حضور داشتند كه اكنون در تاريخ ادبيات از آن‌ها ياد مي‌شود.

عباسي گفت: نگاه زنانه‌ي شاعران زن به زن، نگاهي عميق و توأم با اعتراض است كه به اعتقاد من، توانسته است بخشي از عادت‌هاي مردسالارانه‌ي جامعه‌ي ايران را به چالش كشد و برخي از آن كنش‌هاي تجربه‌شده‌ي تاريخي را تغيير دهد. از اين منظر، ديگر حضور زنان در عرصه‌ي شعر فقط حضور در ادبيات نيست؛ درواقع، مبارزه هم هست و اين مسأله‌اي نيست كه بخواهيم آن را پنهان يا پوشيده نگه داريم.

او در ادامه خاطرنشان كرد: با آغاز ادبيات جديد در فضاي فرهنگي ايران، زنان شاعر بويژه طي چند دهه‌ي اخير حضوري پررنگ، مستمر و انتقادي داشتند كه اين را نه من به عنوان يك زن؛ بلكه فضاي منصف ادبي ما هم تصديق مي‌كند.

عباسي تصريح كرد: شايد در فضايي كه بررسي و نقد شعر امروز ايران در اختيار نگاه‌ها و رويكردهاي مردسالارانه است، خواسته يا ناخواسته رويكردي نخواهد نوع نگاه و زيبايي‌شناختي خاص زنان شاعر را ببيند و تأكيد داشته باشد كه چنين نگاهي هنوز در شعر زنان ايران شكل نگرفته است؛ اما با توجه به جديت و سابقه‌ي حضور زنان در عرصه‌ي ادبيات معاصر نمي‌توان با اين باور بود كه حضور زنان دستاوردي براي ادبيات نداشته است. البته با عيارهايي كه در فضاي نقد مردانه‌ي ادبيات ما هست، شايد طبيعي به نظر برسد كه به تمايز و تفاوت‌هاي زيبايي‌شناختي و بلاغي شعر زنان كم‌تر توجه شود؛ اما هيچ‌كدام از اين‌ها نمي‌تواند حضور شاعران زن در عرصه‌ي ادبيات را ناديده گيرد و آن‌ها را از استمرار اين حركت منصرف كند و به اعتقاد من، شعر زنان در درازمدت مي‌تواند به عنوان جرياني مستقل در فضاي شعر ما حركت كند.

دبير جشنواره‌ي شعر صلح افزود: ما هرچقدر هم تجربه‌هاي ناب زنانه را در شعر شاعران زن محدود كنيم و اين دايره را كاملا تنگ ببينيم، باز هم به اعتقاد من، اين تجربه‌ها، تجربه‌هايي مقطعي نيست كه بخواهد در لحظه‌اي از ادبيات ما اتفاق بيافتد و به فراموشي سپرده شود. 

ري‌را عباسي در پايان اذعان كرد: ادبيات و شعر امكاني وسيع براي تجلي عشق و اعتراض زنان ايران است و شاعران زن به خوبي كاركردهاي اين عرصه‌ي خلاقيت را دريافته‌اند و به اعتقاد من، با جديت و فراست توانسته‌اند شكل‌هايي متفاوت از بيان عشق و اعتراض را رقم بزنند؛ در شرايطي كه همواره ادبيات ما، بويژه ادبيات كهن، در انحصار نگاه و باورهاي مردانه نسبت به عشق بوده است. مثلا مهستي گنجوي يكي از نمونه‌هاي شاعران زن است كه مجبور بود شعرش آهنگ مردانه داشته باشد.

مينو نصرت:
حضور زنان در ادبيات و شعر، پررنگ و متفاوت است
مينو نصرت حضور زنان را در ادبيات و شعر، حضوري پررنگ توصيف كرد.

اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ارزيابي شعر شاعران زن در چند دهه‌ي اخير، گفت: انتظار مي‌رود حضور زنان در برابر اين همه ديوارهاي بي‌شماري كه پيش روي آن‌ها گذاشته‌اند، چگونه باشد؟ با اين حال مي‌بينيم علي‌رغم تمام محدوديت‌هايي كه در حوزه‌هاي مختلف هنر و اجتماع براي زنان وجود دارد، آن‌ها در حوزه‌ي ادبيات و شعر، حضوري پررنگ و متفاوت را به نسبت ديگر حوزه‌ها رقم زده‌اند.

او تصريح كرد: به اعتقاد من، هرچند ادبيات كلاسيك ما در نسبت و پيوند جدي با حضور زنان تعريف نشده است و عموما تاريخي از مردان شاعر را مي‌بينيم، شاعران زن هم ناخودآگاه متأثر از آموزه‌هاي زيبايي‌شناختي و بلاغي ادبيات كلاسيك هستند و به نوعي اولين مواجهه‌ي هر شاعر با شعرگويي، در قالب غزل اتفاق مي‌افتد؛ اما از سويي، جامعه‌ي زنان شاعر نسبت به جريان‌هاي زيبا‌شناختي و ادبي شكل‌گرفته در جهان بي‌اعتنا نيستند. آن‌ها در زمينه‌ي خلأهايي كه در ادبيات كلاسيك خود وجود دارد و نمي‌توانند به عنوان يك زن شاعر از آن نوع نگاه در ادبيات كلاسيك بهره بگيرند، از تجربه‌هاي زيبايي‌شناختي ادبيات جهان بهره مي‌برند. در واقع، با مطالعه‌ي شعر شاعران مدرن جهان دنبال راهي مي‌گردند كه از نقصان‌هاي موجود بيرون بروند.

به اعتقاد شاعر «برهوت كاهي‌رنگ»، شعر زنان به سوي آزادي ميل دارد و شاعران زن با رقم‌زدن شعرشان در پي عبور از قيد‌وبندهايي هستند كه شرايط خاص اجتماعي و فرهنگي براي آن‌ها رقم زده است؛ به معنايي، شاعران زن بيش از هر شاعر ديگري به‌سوي آزادي ميل دارند كه اين آزادي در وهله‌ي نخست، رهايي از قيد‌وبندهاي ذهن و خلاصي پيدا‌كردن از ذهنيت‌هاست و به اعتقاد من، كار كلمه و شعر مي‌تواند گره‌هاي رواني و بيان شاعر را برطرف كند و در نهايت، نتيجه اين مي‌شود كه شاعر در پي رقم‌زدن خويش و فهم ذهنيت و رهاشدن از قيد‌وبندهايي كه او را دچار كرده است، راه خوب نوشتن را دنبال مي‌كند.

او در ادامه خاطرنشان كرد: شما فروغ فرخزاد را درنظر بگيريد. فروغ دختر خانواده‌ا‌ي ايراني است كه در بين بي‌شمار خواهران و برادراني كه دارد، تنها اوست كه جسارت مي‌ورزد و بسياري ديوارها و پرده‌ها را به كنار مي‌زند؛ هرچند در ادامه‌ي زندگي، هزينه‌ي سنگين شماتت‌ها و ملامت‌ها، توهين‌ها و تحقيرها را متحمل مي‌شود؛ اما با حركت شجاعانه‌ي خود راه به جهان ديگري در پيش‌ روي ادبيات زنان باز مي‌كند. در حالي كه ديگر خواهران فروغ در جامعه‌ي ايراني نيز مي‌بايست همپاي او حركت مي‌كردند و جرياني وسيع را شكل مي‌دادند، به واسطه‌ي هزينه‌هاي سنگيني كه اين كنش داشت، محافظه‌كار و سرخورده شدند. اگر ديگر زنان مانند فروغ جاي هراس، شجاعت را آموخته بودند، شايد الآن روزگار ادبيات و شاعران ما اين‌طور نبود.

نصرت معتقد است:‌ با رويكرد‌هاي فمينيستي به سراغ شعر زنان رفتن عملا راه به جايي نمي‌برد، به‌جز اين‌كه بر گستره‌ي اختلاف‌ها دامن مي‌زند و دو نيمي که يک پيکر را تشکيل مي‌دهند، هر روز دورافتاده‌تر از هم زندگي مي‌كنند.

او افزود: به اعتقاد من، ادبيات امكاني گسترده پيش ‌روي ماست كه ما با عبور از نگاه‌هاي جنسيتي به درك و دريافتي انساني از كنش‌هاي يكديگر برسيم. در واقع، شاعران و نويسندگان يكي چند گام از روانكاوان جلوترند و ما با اين امكاني كه داريم، بايد در مسير فهم ديگري گام برداريم. در واقع هنر شعر ما را روانكاوي مي‌كند. شعر خود را به ما نشان داد، خواب‌مان را آشفته كرد و براي بزرگ‌كردنش شب‌هاي زيادي بيدار مانديم. حالا وقتي است كه با شعر‌هاي‌مان بزرگ شويم و اين اتفاق اگر در شاعران رخ بدهد، ما فردا روشن‌تر از امروز مي‌توانيم حرف بزنيم.

مينو نصرت متولد اسفند سال 1335 در خامنه، از 30سالگي به شاعري پرداخته است. تحصيلاتش را در رشته‌ي جغرافياي دانشگاه تهران به انجام رسانده و به قلم او تاكنون، مجموعه‌هاي شعر «حوا صدايم مي‌زنند، نام من ليلي است» و «برهوت كاهي‌رنگ» منتشر شده است.

غزل تاجبخش:
زنان شاعر خيلي خوب و سريع پيش مي‌روند

غزل تاجبخش معتقد است: امروز، زنان شاعر خيلي خوب و سريع پيش مي‌روند.

اين شاعر درگفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ارزيابي فضاي كنوني شعر زنان و حضور آنان در ادبيات، همچنين گفت: زنان شاعر سعي مي‌كنند گذشته‌هايي را كه زن به فراموشي سپرده شده بود و او را بي‌اهميت فرض مي‌كردند، با حضور جدي و مستمرشان، جبران كنند. اكنون من هنگامي كه آثار شاعران زن را مي‌بينم، نسبت به اين حضور و تلاش اميدوار مي‌شوم و معتقدم خيلي زود اين حضور به نتايج خوب براي ادبيات مي‌انجامد.

نويسنده‌ي «زن، شعر و انديشه» متذكر شد: البته زبان شعر زنان متأثر از جريان شعر معاصر و زبان جديدي كه در شعر امروز ايران اتفاق افتاده، تغيير كرده است و چه بپسنديم و چه نه، ما تأثير اين تغيير ‌يافتن زبان در فضاي شعر امروز را در شعر زنان نيز شاهد هستيم و آن دسته از شاعراني كه ادبيات دغدغه‌شان است، همواره سعي مي‌كنند با تغيير‌هاي زيبا‌شناختي رخ‌داده در شعر همراه باشند. زن‌ها هم از اين ماجرا مستثنا نيستند.

او در ادامه متذكر شد: البته بايد اين را اذعان كرد كه زنان به واسطه‌ي حساسيتي كه در وجودشان هست، به شكل و اجراي ديگري در زبان شعر مي‌رسند. مخصوصا هنگامي كه از تجربه‌هاي خاص زنانه سخن مي‌گويند، طبيعي است كه زبان آن‌ها با زبان شعر سروده‌ي مردان تفاوت داشته باشد. در عين حال وقتي از تجربه‌هاي جهان‌شمول و بيرون از دايره‌ي زيست زنانه سخن مي‌گويند، ديگر نمي‌توان به شعر زنانه يا مردانه قائل بود؛ بنابراين در بررسي شعر امروز زنان به جاي پرداختن به اين‌كه شعر زنانه است يا خير، بايد به وجوه زيبا‌يي‌شناختي جهان‌شمول آثار آن‌ها توجه شود.

تاجبخش همچنين متذكر شد: حضور زنان در حوزه‌ي ادبيات از منظري ديگر اهميت دارد و آن رقم‌خوردن شكلي ديگر از زيبا‌شنايي‌شناختي در فضاي شعر امروز است و همچنين بازپس گرفتن جايگاه زنان در فضاي ادبيات است كه به‌واسطه‌ي شرايط فرهنگي - اجتماعي ايران كم‌تر به جايگاه زنان در ادبيات اهميت داده مي‌شد؛ اما اكنون در فضاي نسبتا باز كنوني براي رقم‌خوردن حضور زنان در ادبيات به‌طور جدي فرصتي ديگر پيش آمده است كه تا قبل از دوران معاصر سابقه نداشت.

به اعتقاد مدير انجمن غزل، زنان با حساسيت‌هاي خاصي كه دارند وهمچنين نگاه زيبايي كه با سرشت آن‌ها در هم آميخته است، توانسته‌اند در ادبيات حضوري جدي داشته باشند كه از اين جمله به حضور سيمين دانشور، سيمين بهبهاني و بسياري ديگر از شاعران و نويسندگان زن مي‌توان اشاره كرد.

او افزود: اين حضور حتا در خارج از مرزهاي ايران چشم‌گير است. زنان ايراني خارج از كشور در معرفي ادبيات معاصر ايران به جامعه‌ي جهاني تلاش گسترده‌اي دارند كه از آن جمله مي‌توان به پروين شكيبا اشاره كرد كه در سال‌هاي حضورش در آمريكا گام‌هاي خوبي در معرفي ادبيات معاصر ايران و شعر زنان برداشته است. از سويي من معتقد به اين نيستم كه شعر زنان فارسي‌سرا به جغرافياي ايران محدود است. امروز در بسياري از كشورهاي دنيا كه مهاجران فارسي‌زبان دارند، زنان شاعر حضور پررنگ‌تري از مردان داشته‌اند.

اين شاعر در ادامه به برگزاري نشست‌هاي ماهانه‌ي خودش در انجمن غزل طي 28 سال گذشته اشاره كرد و گفت: اكنون 28 سال و دو، سه ماه است كه من در منزلم يكشنبه‌هاي آخر هر ماه جلسه‌ي شعرخواني برگزار مي‌كنم و 28 سال شوخي نيست. اما باز هم فكر مي‌كنم اين تلاش اندك است و طي اين سال‌ها مثل مادري شاهد رشد فرزندانم در حوزه‌ي شعر بوده‌ام. امروز بايد بيش‌تر از همه‌ي سال‌هاي گذشته نسبت به حضور زنان در عرصه‌ي شعر اميدوار بود.

تاجبخش در پايان، انگيزه‌ي اصلي حضور زنان در عرصه‌ي شعر و ادبيات را ذوق شاعرانه‌ي جامعه‌ي زنان دانست و تصريح كرد: داشتن ذوق شاعرانه شرط جدي براي حضور در اين عرصه است و انگيزه‌هايي چون طرح مطالبات و يا اعتراض در وهله‌ي اول نمي‌تواند تضمين‌كننده‌ي حيات شاعرانه‌ي يك زن در فضاي ادبيات باشد؛ بنابراين زن در ابتداي امر بايد شرط شاعر بودن را داشته باشد و بعد بخواهد به اجراي شعرش در رويكرد‌هاي انتقادي و اعتراضي فكر كند. شاعر زن نخست شاعر است و بعد مي‌تواند بي‌شمار نقش‌هايي مثل مادر بودن، خانه‌دار بودن و كارمند‌ بودن داشته باشد.

او در پايان متذكر شد: شاعري شايد به خياطي شباهت داشته باشد. يك فرد بايد ابتدا ذوق خياطي داشته باشد و اين‌كه بخواهد در ادامه چه مدلي را بدوزد، مرحله‌ي دوم است. شاعري هم همين‌طور است. فرد بايد ابتدا ذوق شاعري داشته باشد و بعد به اين بپردازد كه چه مي‌خواهد ارائه كند، با اين تفاوت كه در ذوق شاعر فرد متأثر از كنش‌هاي حسي‌اش است و گاه مي‌خواهد فرياد بزند و گاه تاب و تحمل مستوري ندارند. آن‌گاه مي‌شود مهستي در قرن ششم و يا فروغ فرخزاد در دوران معاصر كه متأثر از كنش‌هاي حسي و شرايط رواني كه زيسته‌ است، شعر مي‌نويسد.

الهام اسلامي:
حضور زنان شاعر و تأثير آن‌ها را نمي‌توان ناديده گرفت

الهام اسلامي معتقد است: حضور زنان شاعر را نمي‌توان در فضاي ادبيات امروز ناديده گرفت؛ هرچند شرايط اجتماعي با آن‌ها همراه نباشد.

اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: طي سال‌هاي اخير در فضاي شعر، زنان به اين حوزه توجه بيش‌تري داشتند و به لحاظ تعداد، گمان نمي‌كنم شمار شاعران زن از مردان شاعر كم‌تر باشد؛ اما حضور آن‌ها به نظر كم‌رنگ‌تر مي‌رسد كه اين از شرايط فرهنگي - اجتماعي حاكم بر جامعه‌ي ما متأثر است. با اين‌حال، به اعتقاد من، نمي‌توان حضور زنان شاعر و تأثير آن‌ها را در حوزه‌ي ادبيات ناديده گرفت.

شاعر «دنيا چشم از ما برنمي‌دارد» درباره‌ي شعر زنان و فرازوفرودي كه در سال‌هاي اخير داشته است، گفت: به اعتقاد من، نقطه‌ي عظمت شعر زنان در تاريخ ادبيات معاصر با حضور فروغ فرخزاد نضج مي‌گيرد و حضور فروغ در فضاي ادبي سال‌هاي دهه‌ي 40، در ادامه، امكان حضور شاعران زن در حوزه‌ي ادبيات را تسهيل مي‌كند. فروغ با تمام سختي‌ها و مشقاتي كه به خاطر حضور در ادبيات متحمل شد، توانست مسيري ديگر را نه تنها پيش روي شعر زنان، كه پيش روي ادبيات و شعر معاصر ايران باز كند. البته بعد از فروغ هم شاعران زن ديگري بودند كه خوب كار كردند؛ اما آن هوش و ذوق سرشاري كه در فروغ بود، در كم‌تر شاعر زني ديده شد. همان‌طور كه در فضاي شعرهاي سروده‌ي مردان شاعر نيز مي‌بينيم كه پس از سال‌هاي دهه‌ي 40، كم‌تر شاعري توانسته به آن اقبال و توفيق دست يابد.

اسلامي متذكر شد: به اعتقاد من، در بررسي شعر اين سال‌ها نبايد پرسيد كه شعر زنان و حضور آن‌ها توأم با توفيق بوده است يا خير؛ زيرا از سال‌هاي دهه‌ي 40 به اين‌سو ما شاهد اتفاق مهمي در حوزه‌ي شعر نبوده‌ايم كه انتظار داشته باشيم شاعران زن يا شعر زنان هم متأثر از اتفاق نيافتاده، بالنده باشد.

به اعتقاد اين شاعر، دغدغه‌هاي بازتاب‌يافته در شعر زنان شاعر طي سال‌هاي اخير برآمده از دل تنش‌هاي زندگي آن‌هاست و اگر درواقع يك شاعر زن صداقت داشته باشد، طبيعي است كه لطافت‌هاي حسي و دريافت‌هاي توأم با لطافتي را كه از هستي دارد، در شعرهايش بازتاب مي‌دهد.

او افزود: به اعتقاد من، دغدغه‌ي شاعران زن با مردان شاعر تفاوتي ندارد و اگر بخواهيم تفاوتي را دريابيم، صرفا به نوع نگاه زن در مواجهه با پديده‌ها و مسائل اجتماعي بازمي‌گردد؛ از اين‌رو بايد به اين مسأله بپردازيم كه دغدغه‌هاي انسان امروز چيست؛ زيرا زن و مردم هم فارغ از همه‌ي مسائل، در بدو امر، انسان هستند. با اين‌حال مي‌شود گفت يك‌سري مسائل حسي و عاطفي هست كه زنان زيباتر از عهده‌ي اجراي آن در شعر برمي‌آيند.

اسلامي خاطرنشان كرد: به اعتقاد من، براي پرسش از شعر زنان بايد از فردا پرسش كرد و با توجه به حركت‌هاي منسجمي كه در سال‌هاي دهه‌ي 80 در حوزه‌ي شعر افتاده است، بايد انتظار اتفاق‌هاي زيباتر را در سال‌هاي پيش ‌رو جست‌وجو كرد.

الهام اسلامي متولد سال 1362 و ساكن مشهد است. نخستين مجموعه‌ي شعر او با نام «دنيا چشم از ما برنمي‌دارد» زمستان 87 منتشر شد كه نامزدي سومين دوره‌ي جايزه‌ي كتاب سال شعر جوان (جايزه‌ي ادبي قيصر امين‌پور) و دومين دوره‌ي جايزه‌ي شعر زنان ايران (خورشيد) را براي او به همراه آورده است.

شراره كامراني:
زنان به دليل موقعيت‌هاي چندوجهي، در شعر تكنيكي عمل مي‌كنند

شراره كامراني معتقد است: زنان شاعر با توجه به موقعيت‌هاي چندوجهي زن در جامعه‌ي كنوني، در شعر بسيار تكنيكي عمل مي‌كنند.

اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي شعر زنان گفت: تأثير جنسيت در نحوه‌ي درك جهان موضوعي است كه اكثرا در مباحث مربوط به زنان مطرح است؛ اما آن‌چه در اين ديدگاه مغفول مي‌ماند، اين است كه نمي‌توان نگاهي عام در اين خصوص به موضوع داشت و هر زن يا مرد قبل از اين‌كه نماينده‌ي جنس خود باشد، يك واحد انساني است كه در گوشه‌اي از جهان ايستاده و هستي را درك مي‌كند؛ پس نمي‌توان دنيايي را تصور كرد كه در آن، زنان جهان را يك‌سر از منظر مشتركي تماشا كنند يا همه‌ي مردان حسي مشترك در تجربه‌ي اجزاي جهان داشته باشند.

او در ادامه ياد‌آور شد: به تبع گسترش حوزه‌هاي شناخت متأثر از ضرورت‌هاي زندگي مدرن و فراوري از تفكر صرفا فلسفي و رسيدن به مرحله‌ي تعقل، فردگرايي و جزءنگري به عنوان يك استراتژي در شعر روز رايج و مطرح است؛ بنابراين با شعرهايي مواجه‌ايم كه از تجارب شخصي افراد برآمده‌اند.

شاعر «خطوط شكسته» تصريح كرد: حال اگر بخواهيم شعر را وسيله‌اي براي شناخت افكار قرار دهيم، قطعا بخشي از دغدغه‌هاي سرايندگان آن‌ها و مسائل و موضوعات پيرامون‌شان را در اين نوشته‌ها خواهيم يافت و ممكن است با شاعر مردي مواجه شويم كه كارهاي مثلا زنانه را – علي‌رغم نقش‌هاي تعريف‌شده – لذت‌بخش تجربه كند يا برعكس، شاعران زني وجود داشته باشند كه از نقش‌هاي منطبق بر قوانين عرفي بيزار باشند و چون كار ادبيات به واقع واكاوي لايه‌هاي مختلف زندگي نزد مردم است،‌ پس با پرده‌هاي مختلفي از زندگي – كه حاصل برخورد نويسندگان متون با هستي است – برخورد خواهيم كرد.

كامراني معتقد است: حضور زنان پس از انقلاب و خصوصا در سال‌هاي اخير در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي بسيار چشم‌گير است و اگر به آماري اطمينان كنيد كه چشم‌هاي بنده ارائه مي‌دهند، ‌بايد مردها را با كميتي كم‌تر در عرصه‌ي شعر ديد. اين حضور كمي البته روندي توأم با طي مراحل كيفي است و اكنون با زنان شاعري در قالب‌هاي مختلف روبه‌رو هستيم كه با توجه به موقعيت‌هاي چندوجهي زن در جامعه‌ي كنوني، در شعر هم بسيار تكنيكي عمل مي‌كنند و به نظر بنده، اين مسأله نكته‌اي حائز اهميت در شعر معاصر است.

او با تأكيد بر اين‌كه انقلاب ايران فرصتي براي تجربه‌هاي جديد در اختيار مردم قرار داد، گفت: زنان نيز بخشي از اين مردم بودند و شعر وسيله‌اي براي ابراز و بيان تجارب جديد. پرداختن به شعر و ادبيات و استقبال گسترده‌ي زنان از اين ساحت ‌شايد دلايل متفاوتي داشته باشد؛ از جمله نمي‌توان اشتياق زنان را در بازگويي تجارب و جبران كم‌گويي تاريخي‌شان در فرصت فراهم‌آمده ناديده گرفت؛ اما به نظر مي‌آيد ماهيت هنوز سنتي و مذهبي جامعه در سال‌هاي نخست انقلاب، در مقايسه با ساير رشته‌هاي هنري مانند سينما و تئاتر و موسيقي،‌ ميل زنان را به حضور در عرصه‌هاي ادبي تشديد مي‌كند.


شراره كامراني يادآور شد: از سويي از مسأله‌ي وقت و اشتغال نيز نمي‌توان به سادگي گذشت و از آن‌جا كه در كشور ما نوشتن و پرداختن به ادبيات، ‌وسيله‌ي امرار معاش نيست و در واقع نويسنده بايد علاوه بر كار روزانه، ‌يك شيفت كار ادبي تقريبا بي‌مزد را نيز از سر بگذراند، در سال‌هايي كه عمدتا مردان نان‌آور خانه بودند،‌ فرصتي براي زنان اديب كه فراغت بيش‌تري داشتند، فراهم آمد؛ اما اشتغال وسيع‌تر زنان در بيرون از خانه در سال‌هاي اخير، وضعيت را براي سال‌هاي آتي متفاوت‌تر خواهد كرد.